۱۳۸۸ مهر ۱۶, پنجشنبه

خواهر شوهر

آخ که دلم خووووووونه
یه زمانی خواهر شوهرا چه ابهتی داشتن
حرفشون برو بود
ازشون اگر حساب هم نمی بردن احترامشو نگه می داشتن
از اونجا که هر چی همچین که به ما می رسه وا می رسه از زمانی که به خواهر شوهر بودن ملقب شدیم آسمون تپید
همه چی برعکس شد
وقتی شماره یکی از اعضای خوانواده محترم عروس رو موبایلم می افته چهل ستون بدن خودم و خاندانم به لرزه می افته
چون می دونم اینا هر وقت می خوان غر بزنن یادشون می افته منی وجود داره
امروووزم از اون روزاس
خدایا زودتر این ابان تموم شه اینا یرن سر خونه زندگیشون بلکه مشکلات دست از سر من بیچاره برداره
کجایی عظمت خواهر شوهرییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر