۱۳۸۸ دی ۱۰, پنجشنبه

happy new year


امشب ساعت 12 شب سال میلادی نو میشه
خداحافظ 2009
ولی یادش بخیر پارسال یه همچین روزی سعید ایران بود و ما قرار بود سال رو خونه ی اون نو کنیم
خیلی خوش گذشت
مثل همه ی مهمونی های خونه ات
چند شب پیش تا خوابم برد صداتو شنیدم که گفتی شب عید خوونه ی ما جمع هستید. از خوشحالی از خواب پریدم.
یادته سوپ پختم؟
یه نفر نخورد؟
یادته وقتی فهمیدی چرا نخورد بدجنس شدی و منو مامور کردی تو طول یه ماه آینده همیشه غذاهاشو من درست کنم؟
امسال عید تو نیستی
پریسا هم که اومده پیش تو
و ما امشب به یاد روزای قشنگ خونه ی تو و به سلامتی خوشبختی تو و پریسا شرابی می خوریم و شاید رقصی و شاید یاد آوری خاطره ای و و تو نیستی و دل ما هم که تنگ و صحبت هم که بسیاااااااااااااااااااااار
عید همه مبارک
امیدوارم سال 2010 عاری از جنگ و کینه و عداوت باشه
سالی باشه سرشااااااااااااااااار از عشق
امید و آرزوهایی که به سر انجام رسیدن

دروغ

اگه دروغ حناق بود خیلی ها تا الان 7 تا کفن پووووسووونده بودن

راه پیمایی

دیروز به زور ریختنتون تو خیابون؟
به اغتشاش گرا فحش دادی؟
حق داری
فحش دادن کلا حال می ده
تو خیابون ول گشتنم که از سر کار بودن بهتره
بی دردسر تره
امنیتتون هم که تضمینه
ساندیس و تی تابم که بهتون می دن و شمام که تی تاب دوست دارید
لابد پاداش آخر ماه هم واسه خرج کردن لذت بخشه
حالا مرد می خوای برو گیلان
البته وقتی داری خرجشش می کنی یادت باشه این پولا از مالیات ما تامین میشه
مام که راضی نیستیم
دیگه خودت می دونی

سکوت

سکوتم را ارزان خریدی.
اما یادت باشد وقتی معنایش می کنی هر وقت به خود رسیدی به احترامت چند لحظه سکوت کنی
آنوقت هیچ کس به اندازه من معنی سکوتت را نمی فهمد
آنوقت هیچکس به اندازه تو قیمت سکوت مرا نمی داند.

۱۳۸۸ دی ۸, سه‌شنبه

منه آشفته

کاش می فهمیدم این آشفته گی چرا یه دفه مهمون دلم شد
قلبمو تو دهنم احسااااااااااااس می کنم
آیکون احساس یاس و نا امیدی

۱۳۸۸ دی ۷, دوشنبه

عزای عمومی

فکر کنم دیروز امام حسین تو بهشت عزای عمومی اعلام کرد.

۱۳۸۸ دی ۳, پنجشنبه

منه عصبانی

مشترک مورد نظر به دلیل بیش از اندازی عصبانی بودن قادر به تکلم نمی باشد.
حرفم نمی یاد.
خوب بلدی گند بزنی به اعصاب آدم !!!!

۱۳۸۸ آذر ۳۰, دوشنبه

شب یلدا

یادش بخیر وقتی کوچک بودم ( الان یه کم بزرگتر از کوچکیم هستم) فکر می کردم شب یلدا یه چند شبی از شب قبلش بیشتره یعنی طولانی تره:دی
صد دفعه نصف شب از خواب پا می شدم و خوشحال می شدم از اینکه هنوز صبح نشده.
این عادت فرخنده هنوز از سرم نیوفتاده ، حداقل تا پارسال که نیوفتاده بود . فردا راجع به امشب صحبت می کنم
الا ایحال خوشحال و مسرور می شم امشب هم همین احساسو داشته باشم :دی
یلدا مبارک
خوب بخوابید و زیاد
فال حافظ یادتون نره
گرفتید یکی هم به نیت من بگیرید ببینید پولدار می شم یا نه دستتون درد نکنه :)))))))))))))))))))))))))))))))))

۱۳۸۸ آذر ۲۹, یکشنبه

تسلیت

آبت الله منتظری درگذشت .
تو خبرگزاری فارس حتی به مرجع تقلید بودنش کسی اهمیت نداد.
مرد یا کشتنش!!!؟؟؟

۱۳۸۸ آذر ۲۶, پنجشنبه

نیایش

خداوندا دستانم خالی و دلم غرق در آرزوست
یا با قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان
یا دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خالی کن

۱۳۸۸ آذر ۲۴, سه‌شنبه

چی بگم

دارم می گذرم ازت نه بخاطر خودم که بخاطر خودت که اگه خودت خواستی باشی
که اگه یه روز حتی یه روزه خیلی دور وقتی از بودنت یقین پیدا کردی اون روز که دیگه انرژی نداشتم بزارم واسه بودنت
یه دفه وسط زمین و آسمون از خودت نپرسی چرا هستی
که یه دفه خسته نشی از بودنت
که یه دفه زندگیت خالی نشه
که من عذاب وجدان نداشته باشم که بدون خواست تو مهمون زندگیت شدم
که تو به آرزوهات برسی
که من شاد باشم که تو به آرزوت رسیدی
چه با من چه بی من
و ای کاش من آرزوت باشم
از تو گذشتن فقط به خاطر تو کمی قابل تحمله و شاید شدنی
تو چرا همیشه همه کارای سختو از من می خوای آخه؟

۱۳۸۸ آذر ۲۲, یکشنبه

من هشتمین آن هفت نفر بودم

پسر نوح به خواستگاري دختر هابيل رفت. دختر هابيل جوابش كرد :نه ، هرگز همسري ام را سزاوار نيستي ، تو با بدان نشستي و خاندان نبوتت گم شد. تو هماني كه بر كشتي سوار نشدي . خدا را ناديده گرفتي و فرمانش را . به پدرت پشت كردي ، به پيمانش و پيامش نيز.

غرورت ، غرقت كرد. ديدي كه نه شنا به كارت آمد و نه بلندي كوه ها !

پسر نوح گفت:اما آن كه غرق مي شود ، خدا را خالصانه تر صدا مي زند ، تا آن كه بر كشتي سوار است . من خدايم را لابلاي توفان يافتم،در دل مرگ و سهمگيني سيل.

دختر هابيل گفت : ايمان، پيش از واقعه به كار مي آيد. در آن هول و هراسي كه تو گرفتار شدي ،هر كفري بدل به ايمان مي شود. آن چه تو به آن رسيدي ، ايمان به اختيار نبود، پس گردني خدا بود كه گردنت را شكست.

پسر نوح گفت :آنها كه بر كشتي سوارند امنند و خدايي كجدار و مريز دارند كه به بادي ممكن است از دستشان برود. اما من آن غريقم كه به چنان خداي مهيبي رسيدم كه با چشمان بسته نيز مي بينمش و با دستان بسته نيز لمسش مي كنم. خداي من چنان خطير است كه هيچ طوفاني آن را از كفم نمي برد.

دختر هابيل گفت:باري، تو سركشي كردي و گناهكاري . گناهت هرگز بخشيده نخواهد شد.پسر نوح خنديد و خنديد و خنديد و گفت :شايد آنكه جسارت عصيان دارد ، شجاعت توبه نيز داشته باشد.شايد آن خدا كه مجال سركشي داد، فرصت بخشيده شدن هم داده باشد!

دختر هابيل سكوت كرد و سكوت كرد و گفت:شايد. شايد پرهيزگاري من به ترس و ترديد آغشته باشد. اما نام عصيان تو دليري نبود.دنيا كوتاه است و آدمي كوتاه تر. مجال آزمون و خطا اين همه نيست.

پسر نوح گفت :به اين درخت نگاه كن.به شاخه هايش. پيش از آنكه دستهاي درخت به نور برسند، پاهايش تاريكي را تجربه كرده اند . گاهي براي رسيدن به نور بايد از تاريكي عبور كرد. گاهي براي رسيدن به خدا بايد از پل گناه گذشت.

من اينگونه به خدا رسيدم. راه من اما راه خوبي نيست .راه تو زيباتر است ، راه تو مطمئن تر است.

پسر نوح اين را گفت و رفت.دختر هابيل تا دور دستها تماشايش كرد و سالهاست كه منتظر است و سالهاست كه با خود ميگويد:آيا همسريش را سزاوار بودم

۱۳۸۸ آذر ۲۱, شنبه

نق نق

شوفاژای شرکت درست شد اینجا حسابی گرمه (زیادی گرم شده حالا ):دی
پریسا نیست بی حوصله هستم
بلاخره 5 شنبه رفت
جاش خیلی خالیه خیلی
امیدوارم به همه ی آرزوهاش برسه
امروز اصلا نوشتنم نمی یاد

۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه

درخواست

خدا جونم چی میشه واسه آدماتم یه سیفووون بزاری وقتی از دستشویی تشریف میارن بیرون آدم متوجه نشه؟
ببین امکانش هست آپشن عرق رو از آدمایی که هنوز به فواید حموم پی نبردن حذف کنید؟
خدایا هنوز 10 روز به زمستون مونده ، رفتی پیشواز؟
یه سوال ؟ از اونورم اسفند ان شاء الله هوا بهاری میشه دیگه؟
اگه بشه خانوم ها رو هم خونسرد کنی فکر کنم کمتر نق نق سرمای هوارو بشنوی ، هم خودت راحت می شی هم آقایون .هم تو مصرف برق و گازو گاروئیل صرفه جوویی میشه چون این آقایون که خدارو شکر احساس توشون کلا تعطیله . تازه بعضی وقتام یه دفه دیدی خیلی گرمشون شد نه اینکه فکر کنی می خوان حرص مارو درارنا نه متابولیسم بدنشون خیلی کار می کنه حرارت ایجاد می کنه گرمشون میشه .
دیگه خورده فرمایشی ندارم تا بعد

بهمن

خدایا یه وقت خدایی نکرده زیر بهمن نمونیم تو این هوا ، نه تو کوهپایه ایم آدم نگران میشه خوب . :ترس

۱۳۸۸ آذر ۱۷, سه‌شنبه

بدون شرح

  • پشت این نوشته ها هیچ منطقی نهفته نیست .
  • این پست مخاطب خاص دارد.
  • به جای دعوای من مشکل رو برطرف کنید خوب. :دی
کم کم دارم می فهمم چرا اصلاحات تو ایران و شاید جاهای دیگه ی جهان همچین خیلی جواب نمی ده!
واسه اینکه فضای انتقاد وجود نداره ، بستس:دی
اگه آدم ندونه چی مشکل داره چی رو اصلاح کنه آخه؟
تو فضای ارعاب و تهدیدم که نمی شه انتقاد کرد.
پراید - ترمز ، خوب چه کاریه .
به نظر من تبعید کنید مثلا به مصر ( میگن خب جاییییه) :دی




۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه

اگه اینجا آروووووومه

اگه اینجا آروووووووووومه
اگه اینجا مملکت گل و بلبله
اگه اینجا دولت هیچ منتقدی نداره
اگه همه ما عاشق این مردک دیوانه ایم
اگه قراره 16 آذر هیچ اتفاق ناگواری نیفته
اگه قراره اعتراضی نشه
اگه ما اعتراضی نداریم
اگه دولت از ما نمی ترسه
اگه ما حرفی واسه گفتن نداریم
اگه ...
اگه ...
اگه ...
پس چرا دولت خبرنگارای خارجی رو واسه 3 روز لغو امتیاز کرده؟
میگن تو انقلاب دولت داره خیلی مهرورزی می کنه
نمی دونم خدا تا کی می خواد حواسشو به ظرف کاکائو بده
اینا دارن همه ی سیبارو بر می دارن خدای من!!!!


خونمون

صاحب خانه ی گرامی و نسبتا محترمم خوونشو فروخت .
من واسه خریدش فقط 68 میلیون ناقابل کم داشتم :دی

۱۳۸۸ آذر ۱۲, پنجشنبه

تا اطلاع ثانوی

از آنجا که دیوانه ی زدن ساز مخالفی ، تا اطلاع ثانوی نه می نویسمت
نه می گویمت
نه می خوانمت
می خواهم بروی آنچنان دور که دیگر حتی رویای بودنت وقتی به من می رسد خالی از تو باشد.
تا اطلاع ثانوی پشت ورود ممنوع ذهنم خواهی ماند .
تا اطلاع ثانوی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

برف

ما که نفهمیدیم
مگه از آریاشهر تا سعادت آباد چقدر اختلاف سطح و فاصله و این حرفاس که اینهمه اختلاف دما دارن با هم
اونجا ( آریاشهر) میشه حموم آفتاب گرفت
اینجا یه کللله داریم از سرما بندری می رقصیم
شوفاژ شرکتم که نا نداره بیچاره
خدایا این زمستونو سرما و این حرفا کی تموم میشه آخه (اینجا زمستون شروع شده )
خدایا آرزو می کنم تو زندگی بعدیم خرس باشم که شش ماه سرد سالو بخوابم
تو که فعلا فقط نیازهای روزمره رو اونم دقیقه 90 بر اورده می کنی هر وقت وقت کردی به آرزوهام سر بزنی حواست به اینم باشه لطفا . دستت درد نکنه
راستی ذونکن آرزوهامو کجا گذاشتی ؟ هر چی می گردم پیداش نمی کنم؟
اگه توهم اونجا اسیر بروکراسی اداری شدی میتونم خودم دستی ببرم امضاهاشونو بگیرما !
شاید زودتر بر آورده شدن
تازه میتونم اینترنت مورد نیاز اتوماسیون اداریتم خودم تامین کنم بلاخره تو این همه به ما حال میدی در کنار کلی ضد حال مام باید هر کاری از دستمون بر میاد انجام بدیم دیگه خدامونی آخه:دی

۱۳۸۸ آذر ۱۱, چهارشنبه

با توام

آخ که فقط خدا می دونه چقدر دلم می خواد به قصد کشت بزنمت.
اومدم بگم رئیس جمهور مملکت دیدم تو فقط رئیس جمهور یه قشر خاص و اندکی نه ما اونام که سگای هاره دور و برت هستن.
مردک بیشعور سن تکدی گری تو مملکت رسیده به بالای 70
مرتیکه نفهم خسته شدیم بسکه فقرو فلاکت دورو برمون دیدیم.
معلومه چه ... داری می خوری ؟
یه روز بدون هلی کوپتر اختصاصیت بیا تو این خراب شده دسته گلاتو ببین. البته اگر جرات کردی .
کاش جای کردان تو ریق رحمتو سر می کشیدی.


۱۳۸۸ آذر ۱۰, سه‌شنبه

اولین برف

اولین برف نیمه جددی امسال رویت شد.
چه لذتی داره وقتی برف میاد تو یه اتاق گرم روبروی پنجره بشینی ، یه کاسه آش داغ بخوری و رقص برفو تو آسمون تماشا کنی .
من دلم می خواد وقتی برف میاد تو یه اتاق گرم روبروی پنجره بشینم ، یه کاسه آش داغ بخورم و رقص نگاهتو تو آسمون تماشا کنم.