۱۳۸۸ آذر ۲۴, سه‌شنبه

چی بگم

دارم می گذرم ازت نه بخاطر خودم که بخاطر خودت که اگه خودت خواستی باشی
که اگه یه روز حتی یه روزه خیلی دور وقتی از بودنت یقین پیدا کردی اون روز که دیگه انرژی نداشتم بزارم واسه بودنت
یه دفه وسط زمین و آسمون از خودت نپرسی چرا هستی
که یه دفه خسته نشی از بودنت
که یه دفه زندگیت خالی نشه
که من عذاب وجدان نداشته باشم که بدون خواست تو مهمون زندگیت شدم
که تو به آرزوهات برسی
که من شاد باشم که تو به آرزوت رسیدی
چه با من چه بی من
و ای کاش من آرزوت باشم
از تو گذشتن فقط به خاطر تو کمی قابل تحمله و شاید شدنی
تو چرا همیشه همه کارای سختو از من می خوای آخه؟

۱ نظر:

  1. به شدددددددددددددددت تکذیب می کنم
    هیچ اجباری واسه اینکار نمی بینم

    پاسخحذف